جدول جو
جدول جو

معنی غصه ناک - جستجوی لغت در جدول جو

غصه ناک
غمناک، اندوهگین
تصویری از غصه ناک
تصویر غصه ناک
فرهنگ فارسی عمید
غصه ناک(غُصْ صَ / صِ)
غمناک و پرملال. (ناظم الاطباء) ، خشمناک. (ناظم الاطباء). رجوع به غصه شود
لغت نامه دهخدا
غصه ناک
غمناک و پر ملال غمناک اندوهگین
تصویری از غصه ناک
تصویر غصه ناک
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پشه ناک
تصویر پشه ناک
پشه دار، پرپشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غصه کاه
تصویر غصه کاه
کاهندۀ غصه، کم کنندۀ غم و اندوه، برای مثال گرچه غم سوز و غصه کاه است او / زو برم آب زیر کاه است او (اوحدی - ۵۱۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غصه دار
تصویر غصه دار
غمناک، اندوهگین، دارای غم و غصه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیه ناک
تصویر پیه ناک
دارای پیه بسیار، پرپیه، پیه دار
فرهنگ فارسی عمید
پرپیه، شحیم: اجذاء، پیه ناک گردیدن کوهان شتر بچه، مدموم، سخت فربه پیه ناک از شتر و جز آن، جذو، کمعره، پیه ناک شدن کوهان، اعکار، اعتکار، پیه ناک شدن کوهان، ودک، گوشت فربه پیه ناک، فزراء، زن پیه ناک، کعره، گره گوشت یا گره اندام پیه ناک، اثرب الکبش، پیه ناک گردید، دخوص، پیه ناک شدن دختر، مفئم، شتر پیه ناک سرشانه، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَ زَ / زِ)
لذیذ. (دهار). دارای مزۀ خوش
لغت نامه دهخدا
(گِ رِهْ)
گره دار. دارای گره:
چون رشتۀ جان شو از گره پاک
چون رشتۀ تب مشو گره ناک.
نظامی.
رجوع به گره مند شود
لغت نامه دهخدا
(شَ رَهْ)
آزمند. حریص. رجوع به آزمند و شره شود
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: غوک، قورباغه + ناک، پسوند اتصاف، آنجا که دارای غوک بود، آنجا که قورباغه دارد، دارای غوک، دارای وزغ، باقورباغه: ضفدع الماء، غوک ناک گردید آب، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
مغموم و مهموم، و دم فروبسته از اندوه و خشم و قهر. (ناظم الاطباء). غمناک. اندوهگین. رجوع به غصه شود
لغت نامه دهخدا
(بَ)
کم کننده غم. آنچه اندوه را کم کند:
گرچه غم سوز و غصه کاه است او
زو مخور کآب زیر کاه است او.
اوحدی
لغت نامه دهخدا
(فِ ژِهْ)
وژک ناک. آلوده. پلید. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ جُمْ دَ)
غمناک و دلتنگ شدن: شرق، غصه ناک شدن، و منه شرق صدره، ای ضاق. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ چَ / چِ / بَچْ چَ / چِ)
بسیاربچه. پربچه. ولود: امرأه مصبیه، زن بچه ناک. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(پَ شَ / شِ)
پرپشه. که پشه بسیار دارد. بعضه. مبعوضه. ارض بعضه، زمینی پشه ناک
لغت نامه دهخدا
گره دار گره مند: چون رشته جان شو از گره پاک چون رشته تب مشو گره ناک. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ککه ناک
تصویر ککه ناک
آلوده بفضله آدمی: (پاکی و پلیدی کردی آنگه بر... کسی که بد ککه ناک)، (سوزنی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوک ناک
تصویر غوک ناک
اسم) جایی که غوک در آن بسیار بود محل پر قورباغه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصه دار
تصویر غصه دار
غمناک، اندوهناک، اندوهگین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غصه کاه
تصویر غصه کاه
اندوه کاهنده آنچه اندوه را کم کند کم کننده غم و اندوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشه ناک
تصویر پشه ناک
پرپشه
فرهنگ لغت هوشیار
اندوهناک، اندوهگین، غصه مند، غمدار، غمگین، غمین، محزون، مغموم
متضاد: مشعوف
فرهنگ واژه مترادف متضاد